جستجو
-
۲تصویر
صلح نامه محمد عامری از جانب گلناز عامری، ۱۳۳۹ ش
محمد عامری، فرزند غلامحسین عامری (سردار مجلل)، به ولایت از طرف دخترش گلناز عامری موارد زیر را مصالحه کرده است: شش دانگ مزرعه کهنک مشتمل بر باغ و بنگاه و اراضی (مسلوب المنفعه مادام حیات بانو قمرالملوک عامری فروشنده اولیه به آقای متصالح)، شش دانگ قنات و اراضی مزرعه ده لولی، سی سهم و دو ثلث سهم مشاع از کل نود و شش سهم شش دانگ اراضی مشاعی مزرعه دهنو، و چهار دهام و دو ثلث سهم از کل نود و شش سهم شش دانگ قنات مزرعه دهنو
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۵ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش غلامحسین، فریده، فاطمه، و گلناز، رسیدن نامه آذر توسط میرزا محمد خان، ادامه کار در ابارق، سلام رساندن به سرکار خانم والده و حرکت ایشان به تهران، خودداری غلامعباس از فرستادن تراکتور کوچک برای آوردن ریگ یا سنگ جهت تلمبه، فرستادن برادر ماشاالله راننده تراکتور به ابارق، ابراز شرمندگی که فقط از کار صحبت می کند و همسرش را ناراحت می کند، حرکت آقای نیازمند به کرمان، و ارسال وکالت نامه مربوط به چغندرقند که به دست غلامعباس خان برسد
-
۱تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۶ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندان، گرفتاری چند روزه با تلمبه نگار، سلام رساندن به غلامحسین و گرفتن چهار بچه آهو زنده برای غلامحسین و گلناز، درخواست مقداری کاهو، برنج، و سبزیجات جهت نگار و ارسال نامهها و روزنامه، و سلام رساندن به حضرت علیه خانم، همشیره، دکتر بوذرجمهری، عزتالله، مهین، و سیمین
-
۳تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۴۰ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش غلامحسین و گلناز، رسیدن نامه نوشته شده در ابارق به لندن، خوب بودن حال فاطمه و فریده، گردش با دخترانش در پاریس و همراه با عباسخان و اورانوس در لیدو، دادن آزمایش در پاریس، تصمیم به رفتن به ویشی در سفر بعدی همراه با همسرش، بازگشت هفته آینده به لندن و سپس رفتن به سوئیس یا اتریش و ایتالیا با فاطمه، حرکت به تهران و ماندن ده روزه در آنجا برای خرید تراکتور و موتور آب جهت نگار، درخواست از همسرش برای آمدن به تهران، سلام رساندن به میرزامحمدخان و غلامعباس، و درخواست خبر دادن از امور ملکی کرمان؛ در ادامه چند جمله برای گلناز نوشته و از وی احوالپرسی کرده است.
-
۳تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۴ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش غلامحسین، گلناز، فاطمه، و فریده، تلاش اهالی ریگان برای آوردن آب به این منطقه ولی قطع مجدد آب و ضرر روزانه چهارصد تومانی، از بین رفتن مزارع جو و گندم و بیچارگی مردم از این امر، ناراحتی وی از این مسئله، بازگشت به ابارق و انتظار برای آمدن خانواده، فرستادن رحیمی به همین منظور، فرستان علی شوفر به کرمان با تعدادی بره که توسط عباسخان به فروش برسد، آوردن اسباب اثاثیه توسط علی شوفر و آمدن خودشان با آقا میرزا محمدخان با ماشین بیوک، گرفتن پول از شاطر در صورت نیاز، گرفتن سه هزار تومان طلبش از برادرش، دعوت تیمو به آمدن به ابارق، ارسال کارت تبریک عید برای افراد خانواده...